عکاسی کوچه ۱۴۰۳
عکاسی کوچه و خیابان، عکسهایی پر از داستان را به همراه دارد. راه خیابان اصلی تکراری شده است، به کوچهها میزنم تا خانهها را تک به تک ببینم و داستان هر خانه را در ذهنم تجسم کنم.
از کنار خانه ویلایی عبور میکنم. عطر سبزی و برنج مشامم را نوازش میکند. به آدمهای خانه فکر میکنم که حتماً مادری مهربان دارند که چشم انتظار برگشتشان است.
خانه درخت پرتقال تنومندی دارد. عصر زمستانی را تصور میکنم که اعضای خانواده کنار هم جمع شدند ا پرتقالها را بچینند. کنار هم روی روفرشی مینشینند پرتقالها را آب میگیرند. صدای خندهشان در کوچه پیچیده است.
بر تابلوی اول کوچه نوشته شده است نیما یوشیج. خانوادهی ساکن اولین خانه کوچه را تصور میکنم. پدربزرگی که همیشه کتاب شعر به دست دارد. نوههایی که در خانهای با پشتوانه ادبیات بزرگ میشوند.
آپارتمانهای مدرن در انبوه درختان سپیدار و بید گم شدهاند. خانههایی که پنجرههایش هیچگاه باز نمیشوند. آدمهای خانه آنقدر مشغول هستند که وقت نوشیدن یک لیوان چای کنار پنجره را ندارند. پنجرهها را دوجداره میکنند که مبادا عد از خستگیها صدایی آرامششان را به هم بزند.
کوچه نگاری از عادتهای همیشگی من است. حالا تو بگو. چند بار سرت را بلند کردهای تا داستان یک خانه را تصور کنی؟ چند بار راه خیابان اصلی را به درون یک کوچه کج کردهای؟ کوچه خانه تو چه داستانی دارد؟
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد 🙂