عکاسی مسجد جامع بابل

مسجد کجاست.

مسجد چیست.

این چه مکانی‌ست که می‌تواند هنر، فرهنگ، سیاست و هر موضوعی را زیر سایه خود نگه دارد. مسجد صرفا محل عبادت نیست محل تفکر است. محل اجماع عقاید درست و نادرست است. مسجد آن آخرین پناه و آخرین جواب سردرگمی‌های گاه و بیگاه است.

این مجموعه عکس را در ظهری زمستانی از مسجد جامع بابل و اطراف آن عکاسی کردم. قطعا تمام جزئیات آن محل باشکوه را نمی‌توان به تصویر کشید اما همین چند ثبت به اندازه یک کتاب در خود حرف دارند.
اطراف مسجد بازار کوچکی جریان دارد. مغازه میوه‌ فروشی، تعمیرات، خیاطی، عطاری و چایخانه همگی عطر قدمت و اصالت دارند. مردمی مهربان، فروشنده هر مغازه هستند. زندگی بیرون از مسجد و در سایه سقف چندساله‌ی چوبی آن جریان دارد. صدای سلام‌های گرم و خنده‌های کودکان رنگ خاصی به فضا می‌دهد.

داخل مسجد که می‌شوی آرامش بی‌نهایتش شگفت‌زده‌ات می‌کند. رنگ و طرح‌های کاشی‌های سقف چشمانت را نوازش می‌کند. دست به دیوارها که می‌کشی خاطرات آدم‌های مختلف را به جانت تزریق می‌کنی، پر می‌شوی از سوال و جواب‌هایی که نمی‌توانی حجم سنگینش را با خود حمل کنی. می‌نشینی کنار حوض آبی رنگ، سر به آسمان بلند می‌کنی و چشمانت را می‌بندی فکر می‌کنی. عمیق می‌شوی که من اینجا چه به دنبال چه کشیده شدم.